خانمی وارد داروخانه میشه و به دکتر داروساز میگه که به سیانور احتیاج داره!
داروسازه میگه:
واسه چی سیانور میخوای؟
خانمه توضیح میده که لازمه شوهرش را مسموم کنه!
چشمهای داروسازه چهارتا می شه و میگه:
خدا رحم کنه! خانوم من نمیتونم به شما سیانور بدم که برید و شوهرتان را بکشید! این بر خلاف قوانینه. من مجوز کارم را از دست خواهم داد... هر دوی ما را زندانی خواهند کرد و دیگه بدتر از این نمیشه! نه خانوم، نـــه! شما حق ندارید سیانور داشته باشید و حداقل من به شما سیانور نخواهم داد.
بعد از این حرف خانمه دستش رو میبره داخل کیفش و از اون یه عکس میآره بیرون...
عکسی که در اون شوهرش و زن داروسازه توی یه رستوران داشتند شام میخوردند. داروسازه به عکسه نگاه می کنه و میگه:
چرا به من نگفته بودید که نسخه دارید؟!
داستانهای قبلی:
1- جعبه کفش
2- مباحثه دختر با معلمش
3- مصاحبه شغلی
4- دیوانه یا احمق
داروسازه میگه:
واسه چی سیانور میخوای؟
خانمه توضیح میده که لازمه شوهرش را مسموم کنه!
چشمهای داروسازه چهارتا می شه و میگه:
خدا رحم کنه! خانوم من نمیتونم به شما سیانور بدم که برید و شوهرتان را بکشید! این بر خلاف قوانینه. من مجوز کارم را از دست خواهم داد... هر دوی ما را زندانی خواهند کرد و دیگه بدتر از این نمیشه! نه خانوم، نـــه! شما حق ندارید سیانور داشته باشید و حداقل من به شما سیانور نخواهم داد.
بعد از این حرف خانمه دستش رو میبره داخل کیفش و از اون یه عکس میآره بیرون...
عکسی که در اون شوهرش و زن داروسازه توی یه رستوران داشتند شام میخوردند. داروسازه به عکسه نگاه می کنه و میگه:
چرا به من نگفته بودید که نسخه دارید؟!
داستانهای قبلی:
1- جعبه کفش
2- مباحثه دختر با معلمش
3- مصاحبه شغلی
4- دیوانه یا احمق
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر