دو آتش نشان وارد جنگلی میشوند تا آتش کوچکی را خاموش کنند.
آخر کار وقتی از جنگل بیرون میآیند و میروند کنار رودخانه.
صورت یکیشان کثیف و خاکستری است و صورت آن یکی به شکل معصومانهای تمیز!
سوال: کدامشان صورتش را میشوید؟
واقعیت این است:
آنکه صورتش کثیف است به آن یکی نگاه میکند و فکر میکند صورت خودش هم همان طور است. اما آنکه صورتش تمیز است میبیند که سرتاپای رفیقش غبار گرفته است و به خودش میگوید:
حتما من هم کثیفم، باید خودم را تمیز کنم!
«از کتاب زهیر پائولو کوئیلو»
نتیجه: وقتی فرد مقابل ما؛ مهربان، خوب و دوست داشتنی نیست کمی باید به خودمان شک کنیم.
داستانهای مرتبط:
1- عشق واقعی
2- جعبه کفش
آخر کار وقتی از جنگل بیرون میآیند و میروند کنار رودخانه.
صورت یکیشان کثیف و خاکستری است و صورت آن یکی به شکل معصومانهای تمیز!
سوال: کدامشان صورتش را میشوید؟
واقعیت این است:
آنکه صورتش کثیف است به آن یکی نگاه میکند و فکر میکند صورت خودش هم همان طور است. اما آنکه صورتش تمیز است میبیند که سرتاپای رفیقش غبار گرفته است و به خودش میگوید:
حتما من هم کثیفم، باید خودم را تمیز کنم!
«از کتاب زهیر پائولو کوئیلو»
نتیجه: وقتی فرد مقابل ما؛ مهربان، خوب و دوست داشتنی نیست کمی باید به خودمان شک کنیم.
داستانهای مرتبط:
1- عشق واقعی
2- جعبه کفش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر