به بهانه نمایشگاه كتاب
یار مهربان - عباس احمدی
من یار مهربانم، اما كمی گرانم
چون جنس باد كرده، در دست ناشرانم
دركل به قول ایشان، كم سود و پر زیانم
من گرچه اهل ایران، این ملک شاعرانم
زیر هزار نسخه، باشد شمارگانم
مانند حال زائو، در وقت زایمانم
یا لَنگ فیلم و زینكم، یا گیر این و آنم
گیرم اگر مجوز، من یار پند دانم
از این ممیزی ها، سرویس شد دهانم!
اغراق اگر نباشد، صفر است راندمانم
یک روز رفتم ارشاد، با این قد كمانم
گفتم بده مجوز، ای راحت روانم
گفتا تو را برادر، یک سال می دوانم
در تو عقایدم را، با زور می چپانم
گفتم نمی توانی، گفتا كه می توانم
گفتم كنم شكایت، گفتا كه بر فلانم!
از حرفهای او سوخت، تا مغز استخوانم
من یک كتاب خوبم، عشق است ترجمانم
نه عامل خلافم، نی در پی مكانم!
محبوب اهل فكرم، منفور طالبانم
فعال در مسیرِ، آزادی بیانم
خواننده گر كوزت شد، من ژان وال ژآنم!
من وارث پاپیروس، از مصر باستانم
هم خبره در سیاست، هم اقتصاد دانم
بسیار حرف دارم، با آنكه بی زبانم
شاگرد فابریکِ، جبار باغچه بانم
درد دلم شنیدی؟ حالا بخر بخوانم
از بسكه شعر گفتم، كف كرد این دهانم
حسن ختام بیتی است، كآمد نوک زبانم
از خطۀ بیابان گفته سعید جانم:
من شاعری جوانم منهای گیسوانم!
نتیجه:
من يار مهربانم دانا و خوش زبانم
گويم سخن فراوان با آنكه بی زبانم
پندت دهم فراوان من يار پند دانم
من دوستی هنرمند با سود و بی زيانم
از من مباش غافل من يار مهربانم
داستان های مرتبط:
1- مهندس بهتر است یا مدیر
2- دربار خان زند
3- مدیر ارشد
یار مهربان - عباس احمدی
من یار مهربانم، اما كمی گرانم
چون جنس باد كرده، در دست ناشرانم
دركل به قول ایشان، كم سود و پر زیانم
من گرچه اهل ایران، این ملک شاعرانم
زیر هزار نسخه، باشد شمارگانم
مانند حال زائو، در وقت زایمانم
یا لَنگ فیلم و زینكم، یا گیر این و آنم
گیرم اگر مجوز، من یار پند دانم
از این ممیزی ها، سرویس شد دهانم!
اغراق اگر نباشد، صفر است راندمانم
یک روز رفتم ارشاد، با این قد كمانم
گفتم بده مجوز، ای راحت روانم
گفتا تو را برادر، یک سال می دوانم
در تو عقایدم را، با زور می چپانم
گفتم نمی توانی، گفتا كه می توانم
گفتم كنم شكایت، گفتا كه بر فلانم!
از حرفهای او سوخت، تا مغز استخوانم
من یک كتاب خوبم، عشق است ترجمانم
نه عامل خلافم، نی در پی مكانم!
محبوب اهل فكرم، منفور طالبانم
فعال در مسیرِ، آزادی بیانم
خواننده گر كوزت شد، من ژان وال ژآنم!
من وارث پاپیروس، از مصر باستانم
هم خبره در سیاست، هم اقتصاد دانم
بسیار حرف دارم، با آنكه بی زبانم
شاگرد فابریکِ، جبار باغچه بانم
درد دلم شنیدی؟ حالا بخر بخوانم
از بسكه شعر گفتم، كف كرد این دهانم
حسن ختام بیتی است، كآمد نوک زبانم
از خطۀ بیابان گفته سعید جانم:
من شاعری جوانم منهای گیسوانم!
نتیجه:
من يار مهربانم دانا و خوش زبانم
گويم سخن فراوان با آنكه بی زبانم
پندت دهم فراوان من يار پند دانم
من دوستی هنرمند با سود و بی زيانم
از من مباش غافل من يار مهربانم
داستان های مرتبط:
1- مهندس بهتر است یا مدیر
2- دربار خان زند
3- مدیر ارشد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر