بودا به دهی سفر کرد.
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانۀ زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت:
این زن، هرزه است به خانهی او نروید!
بودا به کدخدا گفت:
یکی از دستانت را به من بده.
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه بودا گفت:
حالا کف بزن.
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت:
هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند.
بودا لبخندی زد و پاسخ داد:
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند.
بنابراین مردان و پولهایشان است که از این زن، زنی هرزه ساختهاند.
برو و به جای نگرانی برای من، نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش.
نتیجه: کلیه فعالیت های شما، در گرو نوعی از عملکرد (خوب یا بد) دیگران است.
داستان های مرتبط:
1- دیوانه
2- فرصت ویژه
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانۀ زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت:
این زن، هرزه است به خانهی او نروید!
بودا به کدخدا گفت:
یکی از دستانت را به من بده.
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه بودا گفت:
حالا کف بزن.
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت:
هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند.
بودا لبخندی زد و پاسخ داد:
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند.
بنابراین مردان و پولهایشان است که از این زن، زنی هرزه ساختهاند.
برو و به جای نگرانی برای من، نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش.
نتیجه: کلیه فعالیت های شما، در گرو نوعی از عملکرد (خوب یا بد) دیگران است.
داستان های مرتبط:
1- دیوانه
2- فرصت ویژه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر