۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

28- نقطه ضعف یا مرکز قدرت؟

پسرک ده ساله‌ای که در حادثه تصادف رانندگی بازوی چپش را از دست داده بود، تصمیم گرفت ورزش جودو را به صورت حرفه‌ای یاد بگیرد. 
پسرک آموزش خود را زیر نظر استاد ژاپنی پیری شروع کرد. با وجودی که خیلی خوب پیشرفت می‌کرد، استاد همچنان روی یک حرکت متمرکز شده بود و درس جدیدی به وی نمی‌داد. بعد از سه ماه تمرین مداوم روی این فن، سرانجام طاقت پسرک تمام شد و از استاد پرسید:
هنوز هم نباید فن جدیدی یاد بگیرم؟
استاد پاسخ داد:
این تنها فنی است که تو یاد گرفته‌ای و درحقیقت تنها فنی است که تو بدان نیاز داری!
پسرک با وجودی که کاملا از حرف استاد سردرنیاورده بود، سعی کرد به استاد پیر و روش وی اعتماد کند و همچنان به تمرین‌ها ادامه دهد. 
ماهها بعد استاد، پسرک را به شرکت در مسابقات قهرمانی تشویق کرد. پسرک در دور اول مسابقات دو حریف خود را شکست داد. دور بعدی رقابت به مراتب سخت‌تر بود. حریف پسرک بی‌صبرانه حمله را آغاز کرد. پسرک هم ماهرانه تنها فنی را که این همه مدت روی آن تمرین کرده بود، بکاربرد و این رقیب را نیز شکست داد. حال پسرک به مرحله فینال رسیده بود. این بار رقیب قوی‌تر، بزرگتر و باتجربه‌تر بود. برای لحظه‌ای به نظر رسید که شکست پسرک حتمی است. 
داور برای اینکه به پسرک آسیب جدی وارد نشود تقاضای تایم اوت کرد و خواست مسابقه را اتمام شده اعلام کند که استاد پسرک دخالت کرد و با پافشاری درخواست ادامه مسابقه را داد. 
مسابقه از سر گرفته شد و دو رقیب رو در روی هم قرار گرفتند. 
درست لحظه‌ای که انتظار نمی‌رفت رقیب پسرک اشتباه فاحشی کرد و گارد دفاعی خود را ول کرد. بلافاصله پسرک از همان فن خود استفاده نمود و رقیب را به دام انداخت.
پسرک فینال مسابقات را نیز برد و به عنوان قهرمان این دوره از مسابقات شناخته شد.
در راه برگشت به منزل پسرک و استاد پیر شروع به مرور مسابقه، حریفان و فن‌های بکار رفته کردند. 
بالاخره پسرک این شجاعت را در خود یافت که از استادش راز این پیروزی را بپرسد:
استاد! من قهرمانی را مدیون همین یک فن هستم! راز این پیروزی چیست؟
استاد پیر پاسخ داد:
پیروزی تو 2 علت داشت:
اول اینکه تو در این فن که یکی از سخت ترین و مهم‌ترین حرکات جودوست تقریبا ماهر شده‌ای. 
دومین علت هم این است که تنها دفاع پذیرفته شده در برابر این فن این است که رقیب تو بازوی چپ تو را بگیرد!

بزرگترین نقطه ضعف پسرک، بزرگترین مرکز قدرت وی بود!

داستانهای مرتبط:
1- بازی صندلی در ایران و ژاپن
2- رمز موفقیت
3- ده میلیون دلار
4- دربار خان زند

۲ نظر: