یه آقایی که دکترای ریاضی محض داشته، هر چقدر دنبال کار می گرده بهش کار نمیدن! خلاصه بعد از کلی تلاش، متوجه میشه شهرداری تعدادی رفتگر بی سواد استخدام می کنه. میره شهرداری خودش رو معرفی می کنه و مشغول به کار میشه...!
بعد از دو سه ماه میگن همه باید در کلاسهای نهضت شرکت کنید. این بنده خدا هم شرکت می کنه. یه روز معلم محترم در کلاس چهارم، ایشون رو می بره پای تخته تا مساحت یک شکلی رو حساب کنه. تو فکر نحوۀ حساب کردن مساحت این شکل بوده که می بینه همه دارن داد میزنن:
انتگرال بگیر، انتگرال بگیر...!
نتیجه: عدم بکار گماردن تخصصی افراد متخصص در یک جامعه، از عوامل نابودی و تمسخر آن جامعه است.
داستانهای مرتبط:
1- مهندس بهتر است یا مدیر
2-جراح قلب و تعمیرکار
3- بازی صندلی در ایران و ژاپن
بعد از دو سه ماه میگن همه باید در کلاسهای نهضت شرکت کنید. این بنده خدا هم شرکت می کنه. یه روز معلم محترم در کلاس چهارم، ایشون رو می بره پای تخته تا مساحت یک شکلی رو حساب کنه. تو فکر نحوۀ حساب کردن مساحت این شکل بوده که می بینه همه دارن داد میزنن:
انتگرال بگیر، انتگرال بگیر...!
نتیجه: عدم بکار گماردن تخصصی افراد متخصص در یک جامعه، از عوامل نابودی و تمسخر آن جامعه است.
داستانهای مرتبط:
1- مهندس بهتر است یا مدیر
2-جراح قلب و تعمیرکار
3- بازی صندلی در ایران و ژاپن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر