روزی يک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مىکرد نگاه مىکرد. ناگهان متوجه چند تار موى سفيد در بين موهاى مادرش شد.
از مادرش پرسيد:
مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفيده؟
مادرش گفت:
هر وقت تو يک کار بد مىکنى و باعث ناراحتى من مىشوی، يکى از موهايم سفيد مىشود.
دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت:
حالا فهميدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفيد شده!
داستانهای قبلی:
1- مهندس بهتر است یا مدیر
2- نسخه
3- جعبه کفش
4- مباحثه دختر با معلمش
5- مصاحبه شغلی
از مادرش پرسيد:
مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفيده؟
مادرش گفت:
هر وقت تو يک کار بد مىکنى و باعث ناراحتى من مىشوی، يکى از موهايم سفيد مىشود.
دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت:
حالا فهميدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفيد شده!
داستانهای قبلی:
1- مهندس بهتر است یا مدیر
2- نسخه
3- جعبه کفش
4- مباحثه دختر با معلمش
5- مصاحبه شغلی
قد این بچه هم حاظر جوابی یاد نگرفتیم.
پاسخحذفسلام
پاسخحذفمطالبتون جالب بود ..هرچند نشد همشو بخونم ولی بعدا میام و میخونم .....
موفق باشید
سلام
پاسخحذفنظر لطفتونه.
سلامت باشید.
hehehe.hhmmmmm.ajab bachei
پاسخحذف